جدول جو
جدول جو

معنی ابر کهن - جستجوی لغت در جدول جو

ابر کهن
(اَ رِ کُ هََ)
اسفنج. اسفنجه. ابر مرده. رغوهالحجامین. نشکرد گازران
لغت نامه دهخدا
ابر کهن
ابر مرده اسفنج مرده اسفنج
تصویری از ابر کهن
تصویر ابر کهن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیر کهن
تصویر پیر کهن
پیر کهن سال، پیر کلان سال، سال خورده
فرهنگ فارسی عمید
(اِ نُ ؟)
طبیب بیمارستان برامکه. یکی از نقله و مترجمین از هندی به عربی و ازجملۀ کتبی که نقل کرده است کتاب استنکرالجامع. کتاب سند ستاق (صفوهالنجح). (از ابن الندیم). رجوع به ابن دهان طبیب ناقل کتب هند شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ده کوچکی است از دهستان هنزا بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 20هزارگزی شمال باختری ساردوئیه، 8هزارگزی شمال راه مالرو بافت - ساردوئیه. دارای 28 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رِ کُ هََ)
پیر کلان. پیر کلانسال. سالخورده. قنسر. قعوس. پیر کهنسال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ کُ هََ)
زمان بسیار قدیم. (یادداشت مؤلف) :
هزار دگر بود خود ساخته
ز دیر کهن نغز پرداخته.
فردوسی.
، دنیا. (یادداشت مؤلف) :
از زبان سوسن آزاده ام آمد بگوش
کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوش است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
موچینه. منقاش
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابرو کن
تصویر ابرو کن
موچینه منقاش
فرهنگ لغت هوشیار
که ابر تولید کند که جاذب و جالب ابر باشد: دریا جنگل و کوه ابرکش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبر کن
تصویر قبر کن
گور کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابروکن
تصویر ابروکن
((~. کَ))
موچینه، منقاش
فرهنگ فارسی معین
جارچی، کسی که در مهمانی و عزا دیگران را به مجلس و اطعام
فرهنگ گویش مازندرانی